تاریخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 | 02:13 ق.ظ | نویسنده : الیاس
سلام به دوست های و عزیز و گلم .
این جمعه ای که گذشت رفیقتون که این جانب باشه رفت سر کار .
خدایی خیلی ستمه کل هفته و مثل تراکتور کار کنی بعد برای جمعه کلی بساط عیش و نوش فراهم کنی بعد اخر ساعت کاری پنشنبه بهت بگن که فردا باید بیای سر کار . این جاست که زمین و گاز میگیری ها من هم رفتم دیگه چه میشه کرد نباید اهداف بلند مدت و فدای خوشی های زودگذر کرد اخه ولی حالا بماند ساعت 14 دیگه پیچیدم به بازی و جیم فنگ شدم .
تو یک مجرمی که باید فکر دار کنه
وقتی یه عمر کسی خودش و خار کنه
کار به جایی میرسه که باید
روز جمعه هم اون کار کنه
+ این شعر و هم همون اوایل ساعت کاری جمعه گفتم .
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: روزمرگی های من، ساعت کاری، جمعه رفتم سر کار، جمه ها هم باید کار کرد، نباید هدف های بلند مدت و فدای خوشی های زودگذر کرد، خانواده اهورا،
سلام دوستان خوبم .
ببخشید که یه مدت کنارتون نبودم .
این کار جدیدی که پیدا کرده بودم تمام وقتم و گرفته بود که نمیدونم بگم خوشبختانه یا متاسفانه این کارم هم به جمع 4 تا شغل قبلیم پیوست و این و هم به نوعی از دست دادم .
یادم روز اولی که از کار اصلیم یعنی روزنامه همشهری امده بودم بیرون چقدر ناراحت بودم ولی الان دیگه وقتی یه اتفاق میفته و مجبور میشم دوباره از شغلم دست بکشم واقعا خندم میگیره .
تا الان 5 تا شغل عوض کردم تقریبا توی 3 ماه . همین طوری پیش برم فکر کنم یه رکورد بزنم برای خودم .
ولی خدایی دلم برای وبلاگم خیلی تنگ شده بود .
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شعر، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، روزمرگی های من، 5 تا شغل عوض کردم، ولی خدایی دلم برای وبلاگم تنگ شده بود،
.: Weblog Themes By Pichak :.